شواهدی از یک مطالعه جدید نشان میدهد که تمرینات قدرتی و استقامتی میتوانند فوایدی برای درمان اضطراب و افسردگی داشته باشند. این مطالعه پژوهشگران دانشگاه لیمریک ایرلند زمینه بررسی مکانیسمهای احتمالی برای این ارتباط را نیز فراهم میکند.
پژوهشگران این مطالعه میگویند شواهد «هیجانانگیز» آنها میتواند به یک درمان جایگزین یا مکمل برای روشهای درمانی مرسوم تبدیل شود که دیگر جنبههای سلامت فرد را نیز بهبود میدهد. مزایای سلامتی تمرینات قدرتی یا ورزشهای تقویت عضلات کاملاً شناختهشده هستند. در این تمرینها، یک نیرو بهطور تکراری به یک وزن وارد میشود تا یک واکنش تمرینی در بدن شکل بگیرد.
از طرف دیگر، آثار بالقوه تمرینات قدرتی در درمان علائم اضطراب و افسردگی بهاندازه کافی مطالعه نشدهاند. بهعلاوه، مکانیسمهای محتمل روانزیستشناختی این بیماریها، که به ما کمک میکنند ارتباط تمرینات استقامتی و سلامت روان را بفهمیم، چندان شناختهشده نیستند.
مطالعات قبلی در این زمینه روی نمونههایی با جمعیت نسبتاً کم انجام شدهاند. با این حال، پژوهشگران ادعا میکنند همین شواهد کافی هستند که نتیجه بگیریم تمرینات قدرتی واقعاً علائم و اختلالات اضطراب و افسردگی را درمان میکنند. البته در این حوزهها، خود اختلالات نیز کمتر از علائم مطالعه شدهاند.
همچنان به پژوهشهایی جدیدتر نیاز است تا محدودیتهای نمونههای کوچک را پوشش بدهند.
مکانیسم بهبود علائم اضطراب و افسردگی با تمرینات قدرتی
شواهد محدود نشان میدهند که تمرینات قدرتی میتوانند با افزایش فاکتور رشد شبه انسولین ۱، سازگاریهای عروق مغزی، و سازگاریهای احتمالی عصبی ناشی از تنفس کنترلشده در تمرینات، سلامت روان را بهبود دهند.
این عوامل میتوانند هرکدام یک حوزه تحقیقاتی گسترده در آینده باشند که شواهدی بیشتر را برای آثار تمرینات استقامتی روی اضطراب و افسردگی فراهم میکنند. نکته مثبت تمرینات قدرتی این است که درصورت اثبات عمیقتر فواید مثبت آن برای سلامت روان، بهسادگی میتوان بهعنوان یک درمان آن را در دسترس داشت.
یکی دیگر از جنبههای امیدوارکننده این ارتباط این است که با شناخت بیشتر مکانیسمهای ایجادکننده آن، میتوان انتظار داشت که روشهای دارویی دقیقتر و هدفمندی نیز توسعه داده شوند که آثار تمرینات قدرتی را بهینه کنند.
یک نکته درباره درمانهای مرسوم اضطراب و افسردگی این است که تقریباً هیچکدام ثمربخشی قطعی و دائمی ندارند. در نتیجه، این امکان وجود دارد که درمانهای رفتاری با مرکزیت تمرینهای قدرتی به یک عضو کلیدی کنترل علائم خلقی تبدیل شود.
تمرینات قدرتی از طریق برخی مکانیسمهای مشترک با تمرینات هوازی روی خلق فرد تأثیر میگذارند. پس این امکان نیز وجود دارد که بتوان از ترکیبی از تمرینات قدرتی و هوازی برای درمان علائم مشکلساز روانی استفاده کرد.
این نتایج میتوانند یک نقظه شروع باشند برای ارزیابی مزایای بالقوه تمرینات قدرتی در نمونههای بالینی در آینده. همچنین میتوان بررسی کرد که این تمرینات در کدام افراد بیشترین فایده را ایجاد خواهند کرد.